Silence

Sunday, August 20, 2006

كمكم كن


كمكم كن كمكم كن نزار اينجا بمونم تا بپوسم كمكم كن
كمكم كن نزار اينجا لب مرگ و ببوسم
كمكم كن كمكم كن عشق نفريني بي پروايي ميخاد
ماهي چشمه كهنه هواي تازه ي دريايي ميخاد
دل من دريايي ي چشمه زندونه برام چكه چكه هاي آب مرثيه خونه برام
تو رگام به جاي خون شعر سرخ رفتنه تن به موندن نميدم موندنم مرگ منه
عاشقم مثل مسافر عاشقم عاشق رسيدن به انتها
عاشق بوي غريبانه ي كوچ تو سپيده غريب جاده ها
من پر از وسوسه هاي رفتنم رفتن و رسيدن و تازه شدن
توي يك سپيده ي طوسي سرد مصخ يك عشق پر آوازه شدن
كمكم كن كمكم كن نزار اين گمشده از پا در بياد
كمكم كن خرمن رخوت من شعله ميخاد
كمكم كن كمكم كن منو تو بايد به فردا برسيم
چشمه كوچيكه برامون ما بايد بريم به دريا برسيم
دل ما دريايي ي چشمه زندونه مونه چكه چكه هاي آب مرثيه خونمونه
تو رگه بودن ما شعر سرخ رفتنه كمكم كن كه ديگه وقت راهي شدنه
كمكم كن كمكم كن........