Silence

Friday, July 14, 2006

عشق هزار ساله

كيست كه از دو چشم من در تو نگاه مي كند
آينه ي دل مرا همدم آه مي كند
شاهد سرمدي تويي وين دل سالخورده من
عشق هزار ساله را بر تو گواه مي كند
اي مه و مهر روز و شب آينه دار حسن تو
حسن ، جمال خويش را در تو نگاه مي كند
دل به اميد مرهمي كز تو به خسته اي رسد
ناله به كوه مي برد ، شكوه به ماه مي كند
باد خوشي كه مي وزد از سر موج باده ات
كوه گران غصه را چون پر كاه مي كند
آن كه به رسم كجروان سر ز خط تو مي كشد
هر رقمي كه مي زند نامه سياه مي كند
مايه ي عيش و خوشدلي در غم اوست سايه جان
آن كه غمش نمي خورد عمر تباه مي كند
ه . ا . سايه

0 Comments:

Post a Comment

<< Home