گنج گمشده
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
مگر درین شب دیر انتظار عاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
غمم نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم
سری به سینه فرو برده ام مگر روزی
چو گنج گمشده زین کنج غم بر آرندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه
غم شکسته دلانم که می گسارندم
من آن ستاره ی شب زنده دار امیدم
که عاشقان تو تا روز می شمارندم
چه جای خواب که هر شب محصلان فراق
خیال روی تو بر دیده می گمارندم
هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم
چه نقشها که از این دست می نگارندم
کدام مست می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشه انگور می فشارندم
ه . ا. سایه
4 Comments:
درا كه در دل خسته توان در آيدباز ...بيا كه بر تن مرده روان در آيد باز...بياكه فرقت تو چشم من چنان بر بست..كه فتح باب وصالت مگر گشايد باز
By Anonymous, at 3:57 PM
salam mehrabonam... dastan dori mano toam belakhareh tamom misheh ...kheili zood va shirin ...lahzeh didar ma nazdik ast...doset daram...
By Anonymous, at 4:01 PM
rasty aziz eideh shad beneviss ... ghole dadi yadet ke narafteh ... mano tooo too man ...shoboliboboooo(kiss)
By Anonymous, at 4:03 PM
سلام...بازم ممنون...می دونی از اول هم تو قالب وبلاگم اینجوری بوده یعنی لینکها جدا گانه باز می شدن...من اشتباهی اونا رو پاک کرده بودم!حالا سوال های دیگه ای هم دارم...دوباره ازت می پرسم...موفق باشی و پیروز.
By Anonymous, at 9:33 PM
Post a Comment
<< Home