Silence

Monday, March 13, 2006

گنج گمشده

هوای روی تو دارم نمی گذارندم
مگر به کوی تو این ابرها ببارندم
مرا که مست توام این خمار خواهد کشت
نگاه کن که به دست که می سپارندم
مگر درین شب دیر انتظار عاشق کش
به وعده های وصال تو زنده دارندم
غمم نمی خورد ایام و جای رنجش نیست
هزار شکر که بی غم نمی گذارندم
سری به سینه فرو برده ام مگر روزی
چو گنج گمشده زین کنج غم بر آرندم
چه باک اگر به دل بیغمان نبردم راه
غم شکسته دلانم که می گسارندم
من آن ستاره ی شب زنده دار امیدم
که عاشقان تو تا روز می شمارندم
چه جای خواب که هر شب محصلان فراق
خیال روی تو بر دیده می گمارندم
هنوز دست نشسته ست غم ز خون دلم
چه نقشها که از این دست می نگارندم
کدام مست می از خون سایه خواهد کرد
که همچو خوشه انگور می فشارندم
ه . ا. سایه

4 Comments:

  • درا كه در دل خسته توان در آيدباز ...بيا كه بر تن مرده روان در آيد باز...بياكه فرقت تو چشم من چنان بر بست..كه فتح باب وصالت مگر گشايد باز

    By Anonymous Anonymous, at 3:57 PM  

  • salam mehrabonam... dastan dori mano toam belakhareh tamom misheh ...kheili zood va shirin ...lahzeh didar ma nazdik ast...doset daram...

    By Anonymous Anonymous, at 4:01 PM  

  • rasty aziz eideh shad beneviss ... ghole dadi yadet ke narafteh ... mano tooo too man ...shoboliboboooo(kiss)

    By Anonymous Anonymous, at 4:03 PM  

  • سلام...بازم ممنون...می دونی از اول هم تو قالب وبلاگم اینجوری بوده یعنی لینکها جدا گانه باز می شدن...من اشتباهی اونا رو پاک کرده بودم!حالا سوال های دیگه ای هم دارم...دوباره ازت می پرسم...موفق باشی و پیروز.

    By Anonymous Anonymous, at 9:33 PM  

Post a Comment

<< Home